موقعیت جغرافیایی:
شهرستان گناباد با مساحتی حدود 5902 کیلومتر مربع از نظر موقعیت، در طول جغرافیایی 58 درجه و 41 دقیقه و عرض جغرافیایی 34 درجه و 21 دقیقه قرار دارد . شهرستان های همجوار این شهرستان در شمال مه ولات و رشتخوار ، کاشمر و بجستان ، مغرب فردوس و بجستان و مشرق آن خواف و در جنوب آن شهرستان قاینات در خراسان جنوبی می باشد . ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریای آزاد، 1105متر است . مرکز آن گناباد در 282 کیلومتری مشهد و براساس آخرین تقسیمات کشوری دارای 2 بخش به نام های مرکزی و کاخک و 4 دهستان و 125 آبادی دارای سکنه است.
پیشینه تاریخی:
موقعیت گناباد در نقطه تلاقی راههای منتهی به مراکز اقتصادی ، فرهنگی و تمدنی کهن نیز رونق و توسعه همه جانبه آن را موجب شده تا آنجا که کوه و دشت گناباد در روایات اسطوره ای امکان تدارک دهها هزار جنگ جوی ایرانی و تورانی را در دو نبرد «پشن» و «دوازده رخ» داشته است .
گناباد در دوران تاریخی از چنان جایگاهی در جنوب خراسان برخوردار بوده که معابد بزرگ آن به نیازهای معنوی مردم در گستره ای وسیع پاسخ می داده اند .
مردم گناباد هم مثل دیگر قهستانیها در سال 29 هـ . ق پذیرای دین مبین اسلام شدند و وفاداری خود را به آن آیین الهی ابراز داشتند اما جور حکم و عوامل بنی امیه و بنی عباس مردم صبور و حق جوی گناباد را به مخالفت واداشت وآن مخالفتها در سال 203هـ . ق پس از شهادت علی بن موسی الرضا (ع) زمینه حضور محمدعابد و زید ، دو برادر مبارز امام رضا(ع) را در گناباد فراهم کرد . عقبه کاخک رزمگاه آن دو برادر با سواران مأمون عباسی و مدفن شد و زید پس از شهادت محمد عابد رهسپار افریز در مجاورت کاخک شد و در آنجا به شهادت رسید .
از آن دوران عقبه کاخک زیارتگاه شیفتگان آل علی (ع) شد و به برکت وجود مرقد مطهر آن امامزاده کاخک رونق گرفت و بعدها به بازار پرجنب و جوشی تبدیل گردید . در قرون اولیه اسلام در منطقه گناباد شهرها و آبادیهای بزرگ و وسیعی وجود داشت که «جنابد» ، «بون» ، «پشن » از آن جمله بود .
از اواخر قرن پنجم تا اواسط قرن هفتم هجری اسماعیلیه در قهستان مانع دخالات مستقیم و روزمره حکام سلجوقی و خوارزمشاهی و مغول در منطقه بودند و اهالی شهرها و آبادیها ازآرامش نسبی برخوردار شدند و حتی یارای این را داشتند که از پایگاه قلعه شهاب در نزدیکی زیبد به هموطنان بازمانده و آواره خود در فتنه خانمانسوز مغولها خوراک و پوشاک برسانند .
در سال 655 هـ . ق هلاکوخان به قلعه های اسماعیلیه در قهستان حمله برد و اکثر آنها را در هم کوبید . قهستان به تصرف ایلخانان مغول در آمد و در اوایل قرن هشتم هجری گناباد مرکز قهستان و مقر حکومت «مولائیان» شد و اهمیت فراوان یافت .
از اواسط قرن نهم هجری به بعد اگرچه هجوم و چپاول ازبکها و ملک محمود سیستانی و ترکمنها و حسنی ها برای مردم گناباد تلخکامی به همراه داشت اما این دوران توام با شکوفایی و رونق علم و فن نیز بود و فرهیختگان گنابادی در خیلی از عرصه ها خوش درخشیدند .
کثرت منجمین گنابادی در دوران صفویه شگفت انگیز بود و پاشاهان صوفیه «جز اختر شناسی را که در گناباد پرورش یافته باشند به حضور نمی پذیرفتند» در دوران معاصر نیز گناباد بزرگمردانی چون محمد پروین گنابادی در دامان پرورانده و اینک نیز فرزندان شاسته اش در همه زمینه ها و از جمله در عرصه هنر توفیقات زیاد به دست آورده اند .
از گذشته های پرفراز و نشیب گناباد اکنون در عرصه شهرستان آثار و نشانه های فراوانی باقی مانده است که برخی از آنها اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است . یکهزار و صد و پانزده رشته قنات مهمترین نشانه های نبوغ، ابتکار و عشق به زندگی در گناباد و نمادهای بارز تدبیر و دانش و تمدن ایرانی می باشد و قنات قصبه با بیش از سی و سه هزار متر طول نماد عینی حماسه زندگی مردم گناباد است . قلعه های فراز کوههای گناباد سمبل های پایداری و مقاومت و بناهای برجای مانده حکایتگر ایمان ، توانمندی و اندیشه های سازنده و همگرای مردم و هنرهای سنتی و آداب و رسوم و فرهنگ گویشی گناباد برخاسته از زمینه مناسب و اصیلی است که به همت مغزهای متفکر و دستهای توانا هموار و باور شده است . همه شواهد فرهنگی ، علمی و هنری بر یک خصیصه بارز مردم گناباد تأکید بر ذخایر معدنی و استعدادها و توانمندیهای ذاتی خود در بهره برداری از خاک و آب به توسعه همه جانبه آن شهرستان امیدوار باشند.