عبدی گنابادی سراینده "گوهر شاهوار" یکی دیگر از مشاهیر و شاعران اهل گناباد است . در کتابهای آتشکده، مجمع الخواص، الذریعه،هفت اقلیم، تذکرة غنی، تذکره روز روشن، سفینه خوشگو و روضة الصفا نام و شرح حال او آمده است.
در این کتب وی فردی خوش رو و اهل سفر معرفی شده و او را از اهالی خراسان دانسته اند. اشعار زیر سروده اوست:
خضر بود زنده ز تاثیر عشق | چشمه حیوان طلب از پیر عشق | |
شادی دل جز به غم یار نیست | وای بر آن دل که گرفتار نیست | |
عاشق خوبان نه به جان زنده است | کشته عشق است از آن زنده است | |
حال کسی خوش که به سیمین بری | در دو جهان داشته باشد سری | |
روز نظر بر گل رویش کند | شب سخن از حلقه مویش کند | |
چون گذرد دیده به راهش نهد | چون او نگرد جان به نگاهش دهد | |
آن که ز کیفیت عشق آگاه است | نیست شود در نظرش هرچه هست | |
عشق نه آن است که از بهر کام | پیش بتان گریه کنی صبح و شام | |
باشد اگر لذت نفست خیال | همت پاکانت کند پایمال | |
اهل دلی با نظر پاک باش | بر رخ این نفس رغا خاک باش |
عار از من دیوانه سگ یار ندارد | ای من سگ یاری که ز من عار ندارد | |
زان پیش که قاصد خط آن سیمبر آرد | جان صرف کسی شد که ز قاصد خبر آرد |
از آن با محرمان پیوسته در مجلس سخن گوید | که می ترسد کسی با او حدیث درد من گوید |
بر زبان دارم شب هجران پی تسکین دل | گفتگوهایی که روز وصل با من کرده ای |
آمد رمضان نه صاف داریم نه دُرد | وز چهره ی من گرسنگی رنگ ببرند | |
در خانه ما ز خوردنی چیزی نیست | ای روزه برو ورنه تو را خواهم خورد | |
هر کس سخن را به سخن ضم کند | قطره ای از خونه جگر کم کند |
عشق چو شود قفل بقا را کلید | منت جان بهر چه باید کشید | |
شکر که بی عشق بتان نیستم | چون دیگران زنده به جان نیستم |
خبر پرسم از او هر گه که پرسم محرمانش را | ولی از رشک میرم گر کسی گوید نشانش را |
منبع: تابنده گنابادی، سلطانحسین، تاریخ و جغرافیای گناباد، چاپ دوم ۱۳۷۹ شمسی،تهران: انتشارات حقیقت.
مطالب مرتبط: